نیکی کریمی، بازیگری خیلی خاص با تعداد زیادی فیلم خوب است که «شخصیت» را در فیلمهایی مثل عروس، سارا، پری، برج مینو، بوی پیراهن یوسف، دو زن و... به یادمان میآورد، این بازیگر که چند سال پیش وارد حیطه کارگردانی شده در آخرین اثرش «آتابای» را ساخته، فیلمی که تولدی دوباره برای اوست. اکنون با فیلمسازی روبهرو هستیم که فقط کارگردانی یک فیلم را انجام نمیدهد بلکه فکر را هم به جریان فیلم تزریق میکند.
فیلم اول او «یک شب» فیلمی خوب بود و در جشنواره کن هم نمایش داشت البته بیشتر تحت تأثیر جریان منشعب از فیلمهای هنری آن سالها و به ویژه تحت تأثیر سینماگر عزیز همه سینمای ایران، «عباس کیارستمی» بود و بعد هم چند فیلم دیگر، اما در آتابای با یک کارگردان جدید طرف هستیم که واقعاً فرسنگها با آن نیکی کریمی قبلی فاصله دارد؛ شاهد تولد دوباره یا تبلور همان کارگردان قبلی هستیم که به نگاهی پخته و درجه یک از موضوع و مدیوم خودش رسیده است.
«آتابای» همان طور که از نام فیلم هم پیداست اسم یک شخص است. انتخاب خوبی است چون از همان اول، نام فیلم را متمایز و ویژه میکند به طوری که در ذهن مخاطب زنده میماند. فیلم گرم، خوندار و باانرژی است و قصه آدمهای واقعی را در گوشهای از آذربایجان به تصویر میکشد. «لوکیشن» در این فیلم معنا و جغرافیا پیدا میکند. باغ پدری به آدمی که ترکزبان نیست، واگذار شده و این رگه با متن اصلی، ریشههای تماتیک پیدا میکند و واجد معانی و مفاهیم خاص خودش میشود.
هادی حجازیفر (در نقش آتابای) در این فیلم، نقطه تمرکز و اتکای فیلم است؛ او (پس از تعدادی فیلم در قالب شخصیتهایی با بُعد مذهبی و عصبی) بهترین حضورش را در سینمای ایران تجربه کرده و فاصله بین نقش و بازیگر را خیلی خوب مرتفع میکند. رگه ملایم عشقی که در فیلم میبینیم یا رگههای حسادت که در داستانهای موازی روایت میشود و رابطه بین پدر خانواده و نوه، رابطه منفصل پدر و پسر، رابطه قشنگ «یک دوستی» که به خاطر یک سوءتفاهم دچار انفصال شد و... همه اینها داستانهای فیلم را بارور کردهاند، از مینیمالیسم تقلیلی سابق سینمای کریمی دیگر اثری نیست و جایش را به اگزیستان و مسئولیت آدمی در نسبت با دیگران و خودش داده است.
ضمن اینکه در اثر یک فیلمبرداری بسیار قوی قابهایی کمنظیر هم داریم. نکته اصلی این است که ما «فیلم» میبینیم تا تجربهای را که شخصیتها در فیلم بدست میآورند بدون هزینه کردن، صاحب شویم تا زندگی بهتری پیدا کنیم و آتابای جزو آن دسته از فیلمهایی است که میتوان با شخصیتهای اصلیاش همذاتپنداری کرد، تجربه گرفت، از دیدنش لذت برد و از سینما رفتن پشیمان نشد.
نظر شما